بعضی فیلم ها هستند که پس از دیدنشان، همواره در ذهن ما باقی می مانند. گاهی یک سکانسشان در ذهن می ماند، گاهی موسیقی اش، گاهی شُکی که در لحظه ای وارد می کند. گاهی مثل Interstellar با آن سکانس بی نظیر "Docking" ، یا مثل Inception با موسیقی بی نظیر Time، یا فیلم هایی مثل Mother و Fountain با کشف های لحظه آخرش.
اما یکسری فیلم ها هستند که با تمام شدنشان، هیچگونه نمی توانی آن فیلم را توصیف کنی! فقط مطمئن هستی که تجربه تماشای این فیلم، سال ها همراه تو خواهد بود.
فیلمی که هر بار با فکر کردن به آن، با خودت میگویی " عجب فیلمی بود!" بی آنکه بتوانی حتی یک سکانس آن را با خودت مرور کنی! وقتی به موسیقی اش فکر می کنی، تنها کلمه "شاهکار" به ذهنت می رسد، اما نمی توانی حتی برای چند ثانیه موسیقی اش را توی ذهن خودت تکرار کنی!
فیلمی که به جای یک سکانس شاهکار، موسیقی معرکه یا گره های داستانی عجیب و غریب، به تو یک حس شاهکار می دهد. تو با فکر به این فیلم، فقط یاد یک احساس می افتی! احساسی که حتی نمی توانی توصیفش کنی!
فیلم Ad Astra، از این دست فیلم ها است. فیلمی که - بر خلاف رویه مرسوم  که به دنبال این اند که در هر لحظه با دستاویزی توجه مخاطب را به خود جلب کنند و او را به درون فیلم بکشند - گاهی وقت ها به مخاطبش فرصتی می دهد تا با آرامش فکر کند! گاهی وقت ها برای دقایقی هیچ تلاشی برای پیش برد داستانش نمی کند. به مخاطب فرصتی می دهد تا در خلال موسیقی فوق العاده مکس ریچر، با خودش خلوت کند!
اکثرا فیلم های فضایی، پر است از لحظات پر تنش، پر از چالش های بین انسان و فضا. اما Ad Astra این فرصت را به مخاطب می دهد تا هنگامی که بین سیاره ها در حرکت است، به آن جا کمی فکر کند... به محیطی که تا کیلومتر هایش به معنی واقعی کلمه "هیچ" است، به خودش... به جایگاهش در این عالم....
اگر به دنبال دیدن یک فیلم باحال پاپ کورنی هستید، اصلا دیدن فیلم این فیلم را توصیه نمی کنم. اما اگر کمی دلتان لک زده که با خودتان خلوت کنید، Ad Astra را با بازی درخشان برد بیت به هیچ وجه از دست ندهید!