چند وقت پیش که صحبت های شهاب حسینی در جشنواره فیلم فجر خیلی داغ شده بود عده ای هیجان زده شده بودند که بالاخره یک سلبریتی کاربلد و آدم حسابی هم پیدا شده که حرف های حزب اللهی استایل بزند. همان موقع نوشتم که نفس صحبت کردن یک سلبریتی در حوزه مسائل غیر تخصصی مسئله است. چه اینوری و چه آنوری!
حالا که بحث امیرحسین رستمی و صحبت هایش داغ شده است، دوباره صدای یه عده در آمده که چرا به یک بازیگر دوزاری تریبون داده شده است که حرف بزند و اصلا چه حقی دارد که حرف بزند و ...
این بار نه درباره حرف های او، بلکه می خواهم کمی درباره "سازمان صداوسیما جمهوری اسلامی ایران" بنویسم. نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. که هرچه می کشیم از هم نشینی این کلمات است!
صداسیمایی که هرچه قدر هم اشتباه می کند، باز هم از آن ها درس نمی گیرد و دوباره در همان چاه می افتد. تنها یک ماه از اختتامیه جشنواره فجر و صحبت های سانسور شده ای که به دقبقه نکشیده نسخه های موبایلی اش منتشر شد می گذرد. صداوسیما جمهوری اسلامی که شاید چند سالی است نسبت تصویرش از چهار به سه تبدیل شده است  شانزده به نٌه ، ولی هنوز به همان روش بیست سال پیش اداره می شود!
بیست سال پیشی که خبر موثقی وجود نداشت مگر اینکه صداوسیما آن را بگوید. بیست سال پیشی که اگر صداوسیما تصمیم می گرفت درباره موضوعی سکوت شود، هیچ کس دیگری نبود که درباره آن حرف بزند!
حرف های امرحسین رستمی، مگر حرف های جدیدی بود؟ مگر چند هفته نیست که سوال های او و اتهام های او (چه درست و چه غلط) در انواع و اقسام رسانه ها 24 ساعته دارد فریاد زده می شود؟
اما صداوسیما جمهوری اسلامی ایران هنوز هم فکر می کند که با گرفتن آنتن می تواند مشکل را حل کند، اما مگر نمی داند که پیام بازرگانی هایش تمام نشده تلوبیون ها کارشان را کرده اند؟
البته که میداند، اما کاری نمی کند. نه اینکه نخواهد، نمی تواند. ساختار اجازه اش را نمی دهد. ساختار "صداوسیما جمهوری اسلامی ایران" اجازه نمی دهد...
مشکل از همان ترکیب اضافی صداوسیما جمهوری اسلامی ایران است!